Lawh-i-Nasr/Arabic7
باری ای برادران * قسم بجمال رحمن که اگر نه اين بود که مشاهده شده معدودی محدود که قَد عَلَمْ نمودهاند و بکمال سعی و اجتهاد در قطع سدره ربّ الايجاد ايستادهاند هر گز لسان ببيان نميگشودم و بحَرْفی تفوّه نمينمودم و لکن چکنم که اين معدود نالايق نابالغ بحبل رياست تشبّث نموده و بزخرف دنيا تمسّک جسته * ناس را بکمال تدبير و منتهای تزوير از شاطئ قِدَم منع مينمايند و مقصودی نداشته و ندارند جز اينکه جمعی را مثل اهل فرقان در ارض تربيت نمايند که مبادا وهنی برياست وارد شود * اين است شأن اين عباد * و چون ملاحظه نمودهاند که انوار شمس قدس قِدَميّه عالميان را احاطه فرموده و اعلام عزّ ذکريّه در کلّ بلاد منصوب شده و اشتهار يافته لذا بخدعه برخواستهاند و بنسبتهای کذبه و مفتريات نالايقه نسبت دادهاند که شايد باين مفتريات مردمرا از حضور در مقرّ سلطان اسماء و صفات ممنوع سازند و بکمال وساوس مشغولند * و عنقريب است که نعيق اکبر در ما بين خلق مرتفع شود و حجابهای وهم نفوسرا احاطه نمايد * پس تو پناه بر بحقّ در چنين يوم و اين لوح را در بعضی از ايّام ملاحظه نما که شايد روائح رحمانی که از شطر اين لوح سبحانی در مرور است ارياح کدره غِلّيه را از تو منع نمايد و تو را در صراط حبّ محبوب مستقيم دارد * باری بهيچ رئيسی تمسّک مجو و بهيچ عمّامه و عصائی از فيوضات سحاب ابهی ممنوع مشو چه که فضل انسانی بلباس و أسماء نبوده و نخواهد بود * اگر از أهل عمايم بظهورات شمس مستشرق و مستضئ گشتند يُذکر أسماؤهم عند ربک و إلّا أبدا مذکور نبوده و نخواهند بود * پس بشنو لحن أبدع امنعم را * اگر فضل إنسان بعمّامه ميبود بايد آن شتريکه معادل ألف عمّامه بر او حمل ميشود از اَعْلَم ناس محسوب شود و حال انکه مشاهده مينمائی که حيوانست و گياه ميطلبد * زينهار بمظاهر اسماء و هياکليکه خود را بعمايم ظاهريّه و ألبسه زهديّه می آرايند از حق ممنوع مشو و غافل مباش اليوم ملکوت أسماء در حول شجره امر طائف وبحَرْ فی مخلوق * و ديگر انکه زهديکه محبوب حقّ بوده آن إقبال بحق و إعراض از ما سواه بوده و خواهد بود نه مثل اين عباد که از حقّ غافل و بدون او مشغول شده مسرورند و اسم آن را زهد گذاردهاند * فبئس ما اشتغلوا به فسوف يعلمون * يکنغمه از نغمات قبلم خالصاً لوجه اللّه بر تو و اهل ارض از مشرق کلمات اشراق مينمايم و القا ميفرمايم که شايد راقِدِين بَسْتر غفلت را بيدار نموده از هبوب أرياح روحانی که از افق صبح نورانيم مهبوب است آگاه نمايد * و آن اينست که نقطه اولی روح من فی الملک فداه بمحمّد حسن نجفی که از علمای بزرگ و مشايخ کبير محسوب بود مرقوم فرمودهاند که مضمون آن اينست که بلسان پارسی مليح مذکور ميشود که ما مبعوث فرموديم علی را از مرقد او و او را بالواح مبين بسوی تو فرستاديم * و اگر تو عارف باو ميشدی و ساجد بين يدی او ميگشتی هر آينه بهتر بود از عبادت هفتاد سنه که عبادت نموده * و از حرف اوّل تو محمّد رسول اللّه را مبعوث ميفرموديم و از حرف ثانی تو حرف ثالث را که امام حسن باشد و لکن تو از اين شأن محتجب ماندی و عنايت فرموديم بانکه سزاوار بود انتهی