Kitab-i-Sultan/Persian22
در شرايط علما ميفرمايد و امّا من کان من الفقهآء صائنا لنفسه و حافظا لدينه مخالفا لهواه مطيعا لأمر مولاه فللعوام ان يقلّدوه الی آخر و اگر پادشاه زمان به اين بيان که از لسان مظهر وحی رحمن جاری شده ناظر شوند ملاحظه ميفرمايند که متّصفين به اين صفات وارده در حديث شريف اقلّ از کبريت احمرند لذا هر نفسی که مدّعی علم است قولش مسموع نبوده و نيست و همچنين در ذکر فقهای آخر الزّمان ميفرمايد فقهآء ذلک الزّمان شرّ فقهآء تحت ظلّ السّمآء منهم خرجت الفتنة و اليهم تعود و همچنين ميفرمايد اذا ظهرت راية الحقّ لعنها اهل الشّرق و الغرب و اگر اين احاديث را نفسی تکذيب نمايد اثبات آن بر اين عبد است چون مقصود اختصار است لذا تفصيل رواة عرض نشد علمائی که فیالحقيقه از کأس انقطاع آشاميدهاند ابدا متعرّض اين عبد نشدهاند چنانچه شيخ مرتضی اعلی اللّه مقامه و اسکنه فی ظلّ قباب عنايته در ايام توقّف در عراق اظهار محبّت ميفرمودند و بغير ما اذن اللّه در اين امر تکلّم ننمودند نسئل اللّه ان يوفّق الکلّ علی ما يحبّ و يرضی حال جميع نفوس از جميع امور چشم پوشيدهاند و به اذيّت اين طائفه متوجّهند چنانچه اگر از بعضی که بعد از فضل باری در ظلّ مرحمت سلطانی آرميدهاند و به نعمت غير متناهيه متنعّمند سؤال شود که در جزای نعمت سلطانی چه خدمت اظهار نمودهايد به حسن تدبير مملکتی بر ممالک افزوديد و يا به امری که سبب آسايش رعيّت و آبادی مملکت و ابقای ذکر خير دولت شود توجّه نمودهايد جوابی ندارند جز آنکه جمعی را صدق و يا کذب به اسم بابی در حضور سلطان معروض دارند و بعد به قتل و تاراج مشغول شوند چنانچه در تبريز و منصوريّه مصر بعضی را فروختند و زخارف کثيره اخذ نمودند و ابدا در پيشگاه حضور سلطان عرض نشده کلّ اين امور نظر به آن واقع شده که اين فقرا را بیمعين يافتهاند از امور خطيره گذشتهاند و به اين فقرا پرداختهاند طوائف متعدّده و ملل مختلفه در ظلّ سلطان مستريحند يک طائفه هم اين قوم باشند بلکه بايد علوّ همّت و سموّ فطرت ملازمان سلطانی به شأنی مشاهده شود که در تدبير آن باشند که جميع اديان در سايه سلطان درآيند و مابين کلّ به عدل حکم رانند اجرای حدود اللّه محض عدل است و کلّ به آن راضی بلکه حدود الهيّه سبب و علّت حفظ بريّه بوده و خواهد بود بقوله تعالی و لکم فی القصاص حياة يا اولی الألباب از عدل حضرت سلطان بعيد است که به خطای نفسی جمعی از نفوس مورد سياط غضب شوند حقّ جلّ ذکره ميفرمايد لا تزر وازرة وزر اخری و اين بسی معلوم که در هر طائفه عالم و جاهل عاقل و غافل فاسق و متّقی بوده و خواهد بود و ارتکاب امور شنيعه از عاقل بعيد است چه که عاقل يا طالب دنياست و يا تارک آن اگر تارک است البتّه به غير حقّ توجّه ننمايد و از اين گذشته خشية اللّه او را از ارتکاب اعمال منهيّه مذمومه منع نمايد و اگر طالب دنياست اموری که سبب و علّت اعراض عباد و وحشت من فی البلاد شود البتّه ارتکاب ننمايد بلکه به اعمالی که سبب اقبال ناس است عامل شود پس مبرهن شد که اعمال مردوده از انفس جاهله بوده و خواهد بود نسئل اللّه ان يحفظ عباده عن التّوجّه الی غيره و يقرّبهم اليه انّه علی کلّ شیء قدير.