Kitab-i-Iqan/Page11/Arabic204
مثلاً در کتاب يکی از عباد که مشهور به علم و فضل است و خود را از صناديد قوم شمرده و جميع علمای راشدين را ردّ و سبّ نموده چنانچه در همه جای از کتاب او تلويحاً و تصريحاً مشهود است. و اين بنده چون ذکر او را بسيار شنيده بودم اراده نمودم که از رسائل او قدری ملاحظه نمايم. هر چند اين بنده اقبال به ملاحظه کلمات غير نداشته و ندارم و ليکن چون جمعی از احوال ايشان سؤال نموده و مستفسر شده بودند لهذا لازم گشت که قدری در کتب او ملاحظه رود و جواب سائلين بعد از معرفت و بصيرت داده شود. باری، کتب عربيّه او بدست نيفتاد تا اينکه شخصی روزی ذکر نمود کتابی از ايشان که مسمّی به "ارشاد العوام" است در اين بلد يافت می شود. اگر چه از اين اسم رائحه کبر و غرور استشمام شد که مردم را عوام و خود را عالم فرض نموده و جميع مراتب او فی الحقيقه از همين اسم کتاب معلوم و مبرهن شد که در سبيل نفس و هوی سالکند و در تيه جهل و عمی ساکن، گويا حديث مشهور را فراموش نمودهاند که می فرمايد: "اَلعِلمُ تَمامُ المَعلومِ وَالقُدرَةُ وَالعِزَّةُ تَمامُ الخَلقِ." با وجود اين کتاب را طلب نموده، چند روز معدود نزد بنده بود و گويا دو مرتبه در او ملاحظه شد. از قضا مرتبه ثانی جائی بدست آمد که حکايت معراج سيّد لولاک بود. ملاحظه شد که قريب بيست علم اَو ازيد، شرط معرفت معراج نوشتهاند و همچو مستفاد شد که اگر نفسی اين علوم را درست ادراک ننموده باشد به معرفت اين امر عالی متعالی فائز نگردد. و از جمله علوم، علم فلسفه و علم کيميا و علم سيميا را مذکور نموده و ادراک اين علوم فانيه مردوده را شرط ادراک علوم باقيه قدسيّه شمرده.