Kitab-i-Iqan/Page1/Arabic15

From Baha'i Writings Collaborative Translation Wiki
Jump to navigation Jump to search

آخر تأمّل فرمائيد که سبب اين افعال چه بود که به اين قسم با طلعات جمال ذی الجلال سلوک می نمودند؟ و هر چه که در آن ازمنه سبب اعراض و اغماض آن عباد بود حال هم سبب اغفال اين عباد شده. و اگر بگوئيم حجج الهيّه کامل و تمام نبود لهذا سبب اعتراض عباد شد، اين کفری است صراح. لأجل آنکه اين به غايت از فيض فيّاض دور است و از رحمت منبسطه بعيد که نفسی را از ميان جميع عباد برگزيند برای هدايت خلق خود و به او حجّت کافيه وافيه عطا نفرمايد و مع ذلک خلق را از عدم اقبال به او معذّب فرمايد. بلکه لم يزل جود سلطان وجود بر همه ممکنات به ظهور مظاهر نفس خود احاطه فرموده و آنی نيست که فيض او منقطع شود و يا آنکه امطار رحمت از غمام عنايت او ممنوع گردد. پس نيست اين امورات محدَثه مگر از انفس محدوده که در وادی کبر و غرور حرکت می نمايند و در صحراهای بُعد سير می نمايند و به ظنونات خود و هر چه از علمای خود شنيده‏اند همان را تأسّی می نمايند. لهذا غير از اعراض امری ندارند و جز اغماض حاصلی نخواهند. و اين معلوم است نزد هر ذی بصری که اگر اين عباد در ظهور هر يک از مظاهر شمس حقيقت چشم و گوش و قلب را از آنچه ديده و شنيده و ادراک نموده پاک و مقدّس می نمودند البتّه از جمال الهی محروم نمی ماندند و از حرم قرب و وصال مطالع قدسيّه ممنوع نمی گشتند. و چون در هر زمان حجّت را به معرفت خود که از علمای خود شنيده بودند ميزان می نمودند و به عقول ضعيفه آنها موافق نمی آمد لهذا از اين گونه امور غير مرضيّه از ايشان در عالم ظهور به ظهور می آمد.