Kitab-i-Sultan/Persian24
به شأنی امر را در پيشگاه حضور سلطانی مشتبه نمودهاند که اگر از نفسی از اين طائفه عمل قبيحی صادر شود آن را از مذهب اين عباد ميشمرند فواللّه الّذی لا اله الّا هو اين عبد ارتکاب مکاره را جائز ندانسته تا چه رسد به آنچه صريحا در کتاب الهی نهی آن نازل شده حقّ ناس را از شرب خمر نهی فرموده و حرمت آن در کتاب الهی نازل و ثبت شده و علمای عصر کثّر اللّه امثالهم طرّا ناس را از اين عمل شنيع نهی نمودهاند معذلک بعضی مرتکبند حال جزای اين عمل به نفوس غافله راجع و آن مظاهر عزّ تقديس مقدّس و مبرّا يشهد بتقديسهم کلّ الوجود من الغيب و الشّهود بلی اين عباد حقّ را يفعل ما يشآء و يحکم ما يريد ميدانند و ظهورات مظاهر احديّه را در عوالم ملکيّه محال ندانستهاند و اگر نفسی محال داند چه فرقست مابين او و قومی که يد اللّه را مغلول دانستهاند اگر حقّ جلّ ذکره را مختار دانند بايد هر امری که از مصدر حکم آن سلطان قدم ظاهر شود کلّ قبول نمايند لا مفرّ و لا مهرب لأحد الّا الی اللّه لا عاصم و لا ملجأ الّا اليه و امری که لازم است اتيان دليل و برهان مدّعی علی ما يقول و يدّعی ديگر اعراض ناس از عالم و جاهل منوط نبوده و نخواهد بود انبيا که لئالی بحر احديّه و مهابط وحی الهيّهاند محلّ اعراض و اعتراض ناس واقع شدهاند چنانچه ميفرمايد و همّت کلّ امّة برسولهم ليأخذوه و جادلوا بالباطل ليدحضوا به الحقّ و همچنين ميفرمايد ما يأتيهم من رسول الّا کانوا به يستهزئون در ظهور خاتم انبيا و سلطان اصفيا روح العالمين فداه ملاحظه فرمائيد که بعد از اشراق شمس حقيقت از افق حجاز چه مقدار ظلم از اهل ضلال بر آن مظهر عزّ ذی الجلال وارد شده به شأنی عباد غافل بودند که اذيّت آن حضرت را از اعظم اعمال و سبب وصول به حقّ متعال ميدانستهاند چه که علمای آن عصر در سنين اوّليّه از يهود و نصاری از آن شمس افق اعلی اعراض نمودند و به اعراض آن نفوس جميع ناس از وضيع و شريف بر اطفای نور آن نيّر افق معانی کمر بستند اسامی کلّ در کتب مذکور است از جمله وهب بن راهب و کعب بن اشرف و عبداللّه ابيّ و امثال آن نفوس تا آنکه امر به مقامی رسيد که در سفک دم اطهر آن حضرت مجلس شوری ترتيب دادند چنانچه حقّ جلّ ذکره خبر فرموده و اذ يمکر بک الّذين کفروا ليثبتوک او يقتلوک او يخرجوک و يمکرون و يمکر اللّه و اللّه خير الماکرين و همچنين ميفرمايد و ان کان کبر عليک اعراضهم فان استطعت ان تبتغی نفقا فی الأرض او سلّما فی السّمآء فتأتيهم بآية ولو شآء اللّه لجمعهم علی الهدی فلا تکوننّ من الجاهلين تاللّه از مضمون اين دو آيه مبارکه قلوب مقرّبين در احتراقست و امثال اين امور وارده محقّقه از نظر محو شده و ابدا تفکّر ننموده و نمينمايند که سبب اعراض عباد در احيان ظهور مطالع انوار الهيّه چه بوده و همچنين قبل از خاتم انبيا در عيسی بن مريم ملاحظه فرمائيد بعد از ظهور آن مظهر رحمن جميع علما آن ساذج ايمان را به کفر و طغيان نسبت دادهاند تا بالاخره به اجازه حنّان که اعظم علمای آن عصر بود و همچنين قيافا که اقضی القضاة بود بر آن حضرت وارد آوردند آنچه را که قلم از ذکرش خجل و عاجز است ضاقت عليه الأرض بوسعتها الی ان عرّجه اللّه الی السّمآء و اگر تفصيل جميع انبيا عرض شود بيم آن است که کسالت عارض گردد و مخصوص علمای تورات بر آنند که بعد از موسی ع نبيّ مستقلّ صاحب شريعت نخواهد آمد نفسی از اولاد داود ظاهر خواهد شد و او مروّج شريعت تورات خواهد بود تا به اعانت او حکم تورات مابين اهل شرق و غرب جاری و نافذ گردد و همچنين اهل انجيل محال دانستهاند که بعد از عيسی بن مريم (ع) صاحب امر جديد از مشرق مشيّت الهی اشراق نمايد و مستدلّ به اين آيه شدهاند که در انجيل است انّ السّمآء و الأرض تزولان ولکن کلام ابن الانسان لن يزول ابدا و بر آنند که آنچه عيسی بن مريم ع فرموده و امر نموده تغيير نيابد در يک مقام از انجيل ميفرمايد انّی ذاهب و آت و در انجيل يوحنّا هم بشارت داده به روح تسلّیدهنده که بعد از من میآيد و در انجيل لوقا هم بعضی علامات مذکور است ولکن چون بعضی از علمای آن ملّت هر بيانی را تفسيری به هوای خود نمودند لذا از مقصود محتجب ماندند فيا ليت اذنت لی يا سلطان لنرسل الی حضرتک ما تقرّ به العيون و تطمئنّ به النّفوس و يوقن کلّ منصف بأنّ عنده علم الکتاب و بعضی از ناس چون از جواب خصم عاجزند به حبل تحريف کتب متمسّکند و حال آنکه ذکر تحريف در مواضع مخصوصه بوده لو لا اعراض الجهلآء و اغماض العلمآء لقلت مقالا تفرح به القلوب و تطير الی الهوآء الّذی يسمع من هزيز ارياحه انّه لا اله الّا هو ولکنّ الآن لعدم اقتضآء الزّمان منع اللّسان عن البيان و ختم انآء التّبيان الی ان يفتح اللّه بقدرته انّه لهو المقتدر القدير.