Kitab-i-Badi/Persian695: Difference between revisions

From Baha'i Writings Collaborative Translation Wiki
Jump to navigation Jump to search
m (Pywikibot 8.1.0.dev0)
m (Pywikibot 8.1.0.dev0)
 
(One intermediate revision by the same user not shown)
Line 1: Line 1:
به لسان پارسی ذكر می شود كه سيّد مذكور بعد از ورود حضرت ابهی غذای روحانی طلب نموده، فرمودند "بيا و در مقابل بنشين!" بعد از جلوس بياناتی فرمودند، فو الله سكر خمر معانی كلمات الهيّه چنان جذبش نمود كه از خود و كَونيَن غافل گشت. و اگر عالمين اراده نمايند كه تفصيل آن مجلس را ذكر كنند و يا به وصف آن كوثر معانی، كه از بحر بيان طلعت لا يزالی جاری شد، مشغول شوند، البتّه خود را عاجز مشاهده نمايند. و به شأنی كلمات الله در قلب مقبل إلی الله مؤثّر افتاد كه جميع اركانش به نار محبّت الهی مشتعل. و ديگر حقّ عالم است كه به او چه عنايت شد. قد ذاق ما لا عرفه أحدٌ إلاّ الله العليم الخبير.
و بعد مجلس منقضی شده جمال ابهی تشريف بردند. ولكن آن سيّد در كلّ حين به شأن بديع ظاهر، و به شأنی حبّ الله اخذش نمود كه بالاخره از اكل و شرب منقطع شد. و مدتی[۳۷۱] به اين حالت بوده تا آن كه در يومی اشعاری در مدح الله گفته و به اصحاب داده و الان موجود. اگر نفسی ملاحظه نمايد از اشتعال كينونت آن ساذج قدس مطّلع می شود. تا آن كه يومی از ايّام در اوّل فجر برخواسته و به بيت اعظم توجّه نمود و به عمامه خود فِناء اطهر بيت را جاروب نموده، و بعد رفته تيغی اخذ نمود و به بيت آمحمّد رضا هم رفته و ديدنی نمود و به مقرّ قربانگاه دوست شتافت، منقطعاً عن كلّ من فی السّموات و الأرضين، و در آن حين توجّه جميع ملئكه عالين در حولش بوده و با او به قربانگاه توجّه نمودند. تا آن كه در خارج مدينه قرب شط مقابل بيت به دست خود حنجر مبارك خود را قطع نمود، شوقاًلحبّ ربّه و شغفاً فی ودّه و طلباً لوصاله و راضياً لقضائه و مقبلاً إلی حرم وصله.

Latest revision as of 02:22, 17 May 2023

و بعد مجلس منقضی شده جمال ابهی تشريف بردند. ولكن آن سيّد در كلّ حين به شأن بديع ظاهر، و به شأنی حبّ الله اخذش نمود كه بالاخره از اكل و شرب منقطع شد. و مدتی[۳۷۱] به اين حالت بوده تا آن كه در يومی اشعاری در مدح الله گفته و به اصحاب داده و الان موجود. اگر نفسی ملاحظه نمايد از اشتعال كينونت آن ساذج قدس مطّلع می شود. تا آن كه يومی از ايّام در اوّل فجر برخواسته و به بيت اعظم توجّه نمود و به عمامه خود فِناء اطهر بيت را جاروب نموده، و بعد رفته تيغی اخذ نمود و به بيت آمحمّد رضا هم رفته و ديدنی نمود و به مقرّ قربانگاه دوست شتافت، منقطعاً عن كلّ من فی السّموات و الأرضين، و در آن حين توجّه جميع ملئكه عالين در حولش بوده و با او به قربانگاه توجّه نمودند. تا آن كه در خارج مدينه قرب شط مقابل بيت به دست خود حنجر مبارك خود را قطع نمود، شوقاًلحبّ ربّه و شغفاً فی ودّه و طلباً لوصاله و راضياً لقضائه و مقبلاً إلی حرم وصله.