Kitab-i-Badi/Persian442: Difference between revisions

From Baha'i Writings Collaborative Translation Wiki
Jump to navigation Jump to search
(Pywikibot 8.1.0.dev0)
 
m (Pywikibot 8.1.0.dev0)
 
(7 intermediate revisions by the same user not shown)
Line 1: Line 1:
و بعد كه می فرمايد حمل می نمايد عرش پروردگار را ملئكه عماء در انفس ثمانيّه، همان برهانی است واضح كه اهل بيان موقن به اين ظهور نشوند إلاّ قليل، چنانچه به ثمانيه ذكر فرمود، چه كه در اوّل هر ظهور چنين بوده، تخصيص به اين ظهور نداشته و ندارد. و مقصود از عرش در اين مقام امر الله بوده و خواهد بود، و كلمة الله بوده و خواهد بود، و اوّل ما يتفوّه به لسان الله بوده و خواهد بود. و آن كلمه اي است كه به فزع آيند از او كلّ مَن فی السّموات و الأرض و منصعق شوند كلّ مَن فی جبروت الأمر و الخلق. و آن كلمه اي است كه به "ثقل اكبر" ناميده شده در الواح الله و هر نفسی قابل حمل آن نه. و آن كلمه اي است كه بعد از ظهور آنْ كلّ قبايل به نوحه آيند و اركان كلّ شیء متزلزل شود. و احدی قابل حمل اين عرش نه مگر ملائكه عماء كه به اعانة الله اين امانت اكبر را حمل نمايند و به قبول آن[۲۲۶] هياكل امر الله ظاهر شود و كلمه ابدع اعظم تنطّق فرمايد.
در اين مقام از جبروت ابهی اين كلمات ابدع احلی فی المناجات مع الله العلیّ الأعلی نازل: عليك، يا بهاءَ الله محبوب البهاء ذكر الله و بهائه، ثمّ بهاء أهل ملاء الأعلی، ثمّ بهاء أهل مدائن البقاء، ثمّ بهاء كلّ الأشياء، ثمّ بهاء نفسك لنفسك بنفسك، و بهاء هذا البهاء الّذی ظهر لِنصرك بين العالمين. فيا محبوبَ البهاء، فو عزّتك و جلالك، إنّک ما قصّرتَ فی تبليغك عبادَك و تدبيرك بريّتَك و ما أردتَ فی كلّ ذلك إلاّ خضوعهم بين يدی سلطان أحديّتك و الخشوع عند ظهورات أنوار وجهتك. فو عزّتك، يا محبوبی، إنّی أجد نفسی خجلاً عمّا بلّغته لظهوری بحيث ما تنفّستَ إلاّ بذكری و ما تكلّمتَ إلاّ لإثبات أمری و ما جری من قلمك إلاّ ما كان فيه مقصودُ نفسك ذكری و ثنائی. و فی كلّ شأن ظهر منك ما يكون مُدلاً لنفسی و صريحاً فی ظهوری و حاكياً عن جمالی.

Latest revision as of 18:05, 16 May 2023

در اين مقام از جبروت ابهی اين كلمات ابدع احلی فی المناجات مع الله العلیّ الأعلی نازل: عليك، يا بهاءَ الله محبوب البهاء ذكر الله و بهائه، ثمّ بهاء أهل ملاء الأعلی، ثمّ بهاء أهل مدائن البقاء، ثمّ بهاء كلّ الأشياء، ثمّ بهاء نفسك لنفسك بنفسك، و بهاء هذا البهاء الّذی ظهر لِنصرك بين العالمين. فيا محبوبَ البهاء، فو عزّتك و جلالك، إنّک ما قصّرتَ فی تبليغك عبادَك و تدبيرك بريّتَك و ما أردتَ فی كلّ ذلك إلاّ خضوعهم بين يدی سلطان أحديّتك و الخشوع عند ظهورات أنوار وجهتك. فو عزّتك، يا محبوبی، إنّی أجد نفسی خجلاً عمّا بلّغته لظهوری بحيث ما تنفّستَ إلاّ بذكری و ما تكلّمتَ إلاّ لإثبات أمری و ما جری من قلمك إلاّ ما كان فيه مقصودُ نفسك ذكری و ثنائی. و فی كلّ شأن ظهر منك ما يكون مُدلاً لنفسی و صريحاً فی ظهوری و حاكياً عن جمالی.