Editing
Lawh-i-Nasr/Arabic6
Jump to navigation
Jump to search
Warning:
You are not logged in. Your IP address will be publicly visible if you make any edits. If you
log in
or
create an account
, your edits will be attributed to your username, along with other benefits.
Anti-spam check. Do
not
fill this in!
ای نصير * در ظهور أوّلم بکلمۀ ثانی از اسمم بر کلّ ممکنات تجلّی فرمودم بشأنيکه احدی را مجال إعراض و اعتراض نبوده و جميع عباد را برضوان قدس بيزوالم دعوت فرمودم و بکوثر قدس لا يزالم خواندم مشاهده شد که چه مقدار ظلم و بغی از اصحاب ضلال ظاهر بشأنيکه لَنْ يحصيَه إلّا اللّه * تا انکه بالآخره جسد منير مرا در هوا آويختند و برصاص غلّ و بغضاء مجروح ساختند تا انکه روحم برفيق اعلی راجع شد و بقميص أبهی ناظر و احدی تفکّر ننمود که بچه جهت اين ضرّ را از عباد خود قبول فرمودم چه که اگر تفکّر مينمودند در ظهور ثانيم باسمی از اسمايم از جمالم محتجب نميماندند * اين است شأن اين عباد و رتبه و مقام ايشان * دَعْ ذکرَهم و ما يجری من قلمهم و يخرج من فمهم * با اينکه در جميع الواح بيان جميع عبادم را مأمور فرمودم که از ظهور بعدم غافل نمانند و بحجبات اسماء و اشارات از مليک صفات محتجب نگردند * و حال تو ملاحظه کن که باحتجاب هم کفايت نشده چه مقدار از احجار ظنون بر شجره عزّ مکنون مِنْ غير تعطيل و تعويق انداختهاند و باين هم کفايت ننموده تا انکه اسمی از اسمايم که بحرفی او را خلق فرمودم و بنفحه حيات بخشيدم بمحاربه بر جمالم بر خواست * تَاللّهِ الحَقِّ بانکار و استکباری بجمال مختار معارضه نمود که شبهی از برای آن متصوّر نه و مع ذلک نظر بانکه ناس را بی بصر و بی شعور فرض نموده و جميع عقول را معلّق برد و قبول خود ديده فعل منکر خود را بجمال أطهر نسبت داده که در مدائن اللّه اشتهار دهد که شايد باين وساوس و حيل ناس را از علّة العلل محروم سازد مع انکه أوّل اين امر از جميع مستور بوده و احدی مطّلع نه جز دو نفس واحِد منهما الّذی سمّی بأحمد استشهد فی سبيل ربّه و رجع الی مقرّ القصوی و الآخر الّذی سمِّی بالکليم کان موجودا حينئذ بين يدينا * باری بيان را از اين مقام منصرف نموديم چه که حيف است قلم تقدير باين اذکار تحرير نمايد * حال تو راجع شو بمنظر اکبر در اقلّ من حين و خود را بين يدَيْ ربّ العالمين ملاحظه کن و تفکّر در اين ظهور منيع مبذول دار * و هم چنين بطرف حديد در حجج مرسلين ملاحظه کن و بشطر انصاف ناظر شو که اين عباد بچه مؤمن شدهاند که اليوم فوق آنرا ببصر ظاهر ملاحظه ننمودهاند * اگر بظهور آيات آفاقيّه و انفسيّه بمظاهر أحديّه موقن گشتهاند تاللّه قد ملئَت الآفاقُ منْ تجلّيات هذا الإشراق بشأنيکه أهل ملل قبل شهادت دهند تا چه رسد بأهل سبل هدايت * و اين قدرت مشهود را جز منکر عنود نفسی انکار ننمايد * و اگر بآيات منزله ناظرند قَدْ أحاطت الوجودَ من الغيب و الشّهود * و بشأنی از غمام فضل أمريّه و سحاب فيض أحديّه هاطل که در يکساعت معادل الف بيت نازل * و اگر ملاحظه ضعف عباد و فساد مَنْ فی البلاد نميشد البتّه اذن داده ميشد که کلّ بين يدی عرش أعظم حاضر شوند و نفحات روح القدس اکرمرا ببصر ظاهر مشاهده نمايند * عجب است از اين عباد غافل نابالغ که در اين مدّت که شمس جمال ذوالجلال در وسط زوال مشرق و لائح بوده احدی ببصر خود ناظر نشده و بنفس خود مستشعر نگشته * و اين غفلت نبوده مگر انکه جميع خود را بحجبات غليظه أوهام از عرفان مليک علّام منع نمودهاند و بأوهن البيوت از مدينه طيّبه محکمه صمدانيّه محروم ماندهاند * ای عباد از سراب وهم کدره بمنبع معَين يقين ربّ العالمين بشتابيد * و در شاطئ کوثر رحمةً للمقرّبين مقرّ نمائيد * و بگو ای قوم قدری بشعور ائيد و جمال عليّ أعلی را مَرَّةً أُخْرَی در هواء بغضاء معلّق مسازيد * و روح را بر صليب غلّ مزنيد و يوسف أبهی را بجبّ حسد مبتلا مکنيد * و رأس مطهّر مبين را بسيف کين مقطوع مسازيد و ديار بديار مگردانيد * تاللّهِ قد ورد عَلَيَّ کلّ ذلک و لکنّ النّاسَ هم لا يشهدون * باری در کلمات قدسم و إشارات أُنْسم لحظات عنايتم بدوستانم ناظر * و در حقيقت أوّليّه مخاطَبْ در کلّ خطاب دوستان حق بوده و خواهد بود * پس ايدوستان من تا آفاق محدوده را از فراق نيّر أحديّه محزون و مکدّر نيابيد سعی نموده که بأنوار تجلّيات عزّ صمديَّه اش مستنير گرديد و از منبع فيض رحمانيَّه و معدن فضل سلطان أحديّه محروم نشويد * فيا رَوْحًا لمن يتوجَّه إليه بقلبه و يستظلّ فی ظلّه و يستقرّ الی فِناء قدسه و يهرب عن دونه و يصل الی مَعين هدايته کذلک يأمرکم روح الأعظم إن أنتم من السّامعين * در اين حين روح نقطه أعلی بر يمين عرش أبهی واقف و بدين کلمات منيعه طيّبه مبارکه لائحه واضحه تکلّم ميفرمايد * ای بندگان من مقصودی از ظهورم و منظوری از طلوعم جز بشارت بر جمال محبوبم نبوده و نخواهد بود * حجبات وهميّه و سبحات غليظه که در بين ناس سدّی بود محکم و ايشانرا از سلطان عزّ قِدَم ممنوع ميداشت جميع را بعضد قدرتم و يد قوّتم خرق فرمودم چنانچه مشاهده نمودهايد که در حين ظهور جمالم ناس بچه اوهام از عرفانم محتجب ماندند * و در بيان بلسان قدرت جميع را نصيحت فرمودم که در حين ظهور بهيچ شئ از اشياء چه از حروفات و چه از مرايا و چه از انچه در کلّ آسمانها و زمين خلق شده از عرفان نفس ظهور محتجب نمانند چه که لم يزل ذات قِدَم بنفس خود معروف بوده و دون او در ساحت قدسش معدوم صرف و مفقود بحتند * کَيْفَ يصل المخلوقُ الی خالقه و المفقودُ الی سلطان الوجود لا فو الّذی نفسی بيده بل يصلنّ الی ما قدّر لهم من آثار ظهوراته * و کذلک نزّلنا الأمر فی کلّ الألواح إن أنتم تنظرون * با جميع اين وصايای محکمه و نصايح متقنه بعد از ظهور جمالم که أنوارش جميع ممکنات را احاطه فرموده و بشأنی ظاهر و لائح شده که عيون ابداع شبه آن ادراک ننموده مع ذلک بعضی باعراض صرف قيام نمودهايد و برخی بمحاربه بر خواستهايد و بعضی بلا و نعم تمسّک جسته و تشبّث نمودهايد * فبئس ما فعلتم فی أنفسکم و ظننتم بظنونکم فو جمالی کلّ من فی السَّموات و الأرض اليوم بين يدی ربّ الأرباب مثل کفّ تراب مشهود است * فَطُوبی لمن عرج الی معارج القدس و صعَدَ الی مواقع الأُنس و عرف منظرَ اللّه المهيمن القيّوم * حال انصاف دهيد اگر از اين جمال أحديّه و شريعه جاريه و شمس مشرقه و سحاب مرتفعه و رحمت منبسطه و قدرت محيطه خود را محروم سازيد بکدام جهت توجّه نمائيد لا فو الّذی نفسی بيده لم يکن لکم مقرّ إلّا فی أصل الجحيم * طهّروا رمدَ عيونکم ثمّ افتحوها بحبّی ثمّ تجسّسوا فی أقطار السَّموات و الأرض هل تجدون رحمةً أکبر عمّا ظهر لا فو منظری الأکبر لو أنتم من العارفين * و لو تدورنّ فی الآفاق هل تَرَوْنَ قدرة أبدع من قدرة ربّکم الرَّحمن لا فو نفسی المنّان لو أنتم من الشّاعرين * باری ای عباد نظر کلّ را از کلّ جهات منصرف داشتم که شايد در حين ظهورم محتجب نمانيد و از مقصود اصلی غافل نشويد * حال ملاحظه ميشود که کلّ مثل أُمم قبل بل که أشدّ و أعظم بحجبات وهميَّه و إشارات قلميَّه و دلالات رقميَّه از مظهر جمال أحديَّه دور ماندهايد و مَعَ ذلِکَ تحسبون أنّکم محسنون و مهتدون لا فو نفس البهاء لو أنتم تتفکّرون * و کاش بهمين مقدارها اکتفا مينموديد و دست کين بر سدره مبين مرتفع نمينموديد * آخر ای غافلان سبب شهادتم چه بود و مقصود از انفاق روحم چه * اگر بگوئيد که احکام منزله بود اين احکام فرع عرفان بوده و خواهد بود * و نفوسيکه از اصل محتجب ماندهاند چگونه بفرع آن تشبّث نمايند * و اگر بگوئيد مقصود حروفات و مرايا بودهاند کلّ باراده خلق شده و خواهند شد * يا قوم خافوا عن اللّه و لا تقيسوا نفسَه بنفوسکم و لا شؤنه بشؤنکم و لا جمالَه بجمالکم و لا آثارَه بآثارکم و لا قولَه بأقوالکم و لا سلطنتَه بما فيکم و بينکم و لا کلماتِه بکلماتکم و لا بيانَه ببيانکم و لا مشيّته بمشيّتکم و لا سکونَه بسکونکم اتّقوا اللّه يا ملأ البيان و کونوا من المتّقين * إن آمنتم بنفسی تاللّه هذا نفسی و إن آمنتم بآياتی تاللّه نزّل من عنده ما لا نزّل علی أحد من قبل * و إِذًا يشهد بذلک ذاتی ثمّ کينونتی ثمّ قلبی و لسانی و عن ورائی يشهد عليه ما يظهر من عنده إن أنتم من العارفين * ای ملأ بيان خود را از نفس قدس رحمن ممنوع منمائيد و تشبّث باين و آن مجوئيد مَنْ شاءَ فليسمع نغمات الرّوح و من أعرض فإنَّه لخير سامع و عليم * ای ملأ بيان آيا ملاحظه ننمودهايد که در عشرين از سنين در مقابل اعدا بنفس خود قيام فرمودم * بسا از ليالی که جميع در بستر راحت خفته بوديد و اين جمال أحديَّت در مقابل مشرکين ظاهر و قائم و چه أيّامها که خوفا لأنفسکم در حجبات ستر خود را محفوظ و مستور ميداشتيد و جمال عزّ تمکين در ما بين مشرکين واضح و لائح و هويدا و مع ذلک اکتفا بانچه اعدا وارد آوردهاند ننمودهايد * اکثری از شما بمحاربه بر جمال أحديّه قيام نمودهايد * تاللّه إِذًا تبکی عينی و يحترق قلبی و يضطرب کينونتی و يقشعرّ جلدی و يدقّ عظمی و يتزلزل أرکانی و لم أَدْرِ ما تريدون من بعد أن تفعلوا به و تردّوا عليه بل إنّا کنّا عالما بکلّ ذلک و کلٌّ عندنا فی ألواح عزّ محفوظ * حال اينست کلمات منزله أحلی که لسان عليّ أعلی بآن ناطق شده * پس خوشا بحال انکه کلمات اللّه را اصغا نمايد و از کلّ من فی الأرض و السّماء و از آنچه در او خلق شده خود را مطهّر نموده بمدينه بقا که فِنای قدس أعزّ أبهی است وارد شود * فَهَنِيئًا لِلْمُوقِنِينَ وَ الوَارِدِينَ * و طوبی لمن ينظر کلمات اللّه ببصره و لا يلتفت الی إعراض العالمين * چه که هر نفسيرا اليوم بمثل اين عالم خلق فرمودهايم چنانچه در عالم مُدن مختلفه و قراء متغايره و هم چنين از أشجار و أثمار و أوراق و أغصان و أفنان و بحار و جبال و کلّ انچه در او مشهود است همين قسم در انسان کلّ اين اشياء مختلفه موجود است * پس يکنفس حکم عالم بر او اطلاق ميشود و لکن در مؤمنين شؤنات قدسيَّه مشهود است * مثلا سماء علم و أرض سکون و أشجار توحيد و أفنان تفريد و أغصان تجريد و أوراق إيقان و أزهار حبّ جمال رحمن و بحور علميَّه و أنهار حکميَّه و لآلئ عزّ صمديّه موجود * و مؤمنين هم دو قسم مشاهده ميشوند از بعضی اين عنايت الهيّه مستور چه که خود را بحجبات نالايقه از مشاهده اين رحمت منبسطه محروم داشتهاند و بعضی بعنايت رحمن بصرشان مفتوح شده و بلحظات اللّه در انچه در انفس ايشان وديعه گذاشته شده تفرّس می نمايند و آثار قدرت إلهيَّه و بدايع ظهورات صنع ربانيَّه را در خود ببصر ظاهر و باطن مشاهده مينمايند و هر نفسيکه باين مقام فايز شد بِيَوْمَ يُغني اللّهُ کلّاً منْ سَعَتِه فايز شده و ادراک آن يوم را نموده و بشأنی خود را در ظلّ غنای ربّ خود مشاهده مينمايد که جميع اشيا را از انچه در آسمانها و زمين مخلوق شده در خود ملاحظه مينمايد بلکه خود را محيط بر کلّ مشاهده کند لو ينظر ببصر اللّه * و اگر نفسی از اين نفوس بثبوت راسخ متين در أمر اللّه قيام نمايد هر آينه غلبه مينمايد بر کلّ اهل اين عالم * و يشهد بذلک ما حرّک عليه لسان اللّه بسلطان القوّة و القدرة و الغلبة بأنّ تاللّه الحقّ لو يقوم أحدٌ علی حبّ البهاء فی أرض الإنشاء و يحارب معه کلّ من فی الأرض و السّماء ليغلبه اللّهُ عليهم إِظْهَارًا لقدرته و إِبْرَازًا لسلطنته و کذلک کانت قدرة ربّک محيطا علی العالمين * و چون در هر شئ حکم کلّ شئ مشاهده ميشود اينست که بر واحد حکم کلّ جاری شده و اينست سرّ انچه بمظهر نفسم من قبل الهام شده ﴿ مَنْ أَحْيَا نَفْسًا فَکَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاس جَمِيعًا ﴾ چون در يک نفس جميع انچه در عالم است موجود لذا ميفرمايد * اگر نفسی نفسی را حيات دهد مثل آنست که جميع ناس را حيات بخشيده و اگر نفسی نفسی را قتل نمايد مثل آنست که جميع عالم را قتل نموده إِذًا تفکّروا فی ذلک يا أولی الفکر * و هم چنين در مشرکين بهمين بصر ملاحظه نمائيد و لکن در اين نفوس ضدّ انچه مذکور شده مشهود آيد * مثلا سماء إعراض و أرض غلّ و أشجار بغضاء و أفنان حسد و أغصان کبر و أوراق بغی و أوراد فحشاء اين چنين تفصيل داديم از برای شما بلسان مختار که شايد در بحور حکميَّه و معارف إلهيَّه تغمّس نمائيد و بر فُلْک أبهی که بر بحر کبرياء اليوم جاريست تمسّک جسته از واردين او محسوب شويد * پس خوشا حال شما اگر از محرومان نباشيد * بگو بمحتجبين از جمالم که قسم بسلطان عزّ اجلالم که اين شمس مشرقه از أفق عزّ أحديَّه با کمام غلّ مستور نماند و بحجبات بغضاء محجوب نگردد * و در کلّ حين در قطب زوال مشرق و مضئ و بنداء مليح حزين ميفرمايد که * ای عباد خود را از إشراق اين شمس لائح ممنوع مسازيد و از حرم خلد ربّانی خود را محروم مداريد * اينست حرم إلهی در ما بين شما * و اين است بيت رحمانی که ما بين أهل عالم در هيکل انسانی حرکت مينمايد و مشی ميفرمايد * و اينست منای عالمين و مَشْعَرِ عزّ توحيد و مقام قدس تفريد و حِلُّ اللّه المقتدر العزيز الفريد که در ما بين خلق ظاهر شده و مشهود گشته * جميع مقرّبين برجای اين يوم جان دادهاند و شما ای محتجبين خود را باين و آن مشغول نموده از منظر سبحان دور ماندهايد * فوا حسرة عليکم يا ملأ الواقفين * قسم بخدا انچه بر مظاهر أحديَّه وارد شده و ميشود از احتجاب ناس بوده * مثلاً ملاحظه نما در ظهور أوّلم که باسمی عليّ عليم در ما بين آسمان و زمين ظاهر شد و کشف حجاب فرمود أوّل علمای عصر بر إعراض و اعتراض قيام نمودند اگر چه إعراض أمثال اين نفوس بر حسب ظاهر سبب إعراض خلق شد و لکن در باطن خلق سبب إعراض اين نفوس شدهاند * مشاهده کن که اگر ناس خود را معلّق بردّ و قبول علماء و مشايخ نجف و دونه نميساختند و مؤمن باللّه ميشدند مجال اعراض از برای اين علماء نمی ماند چون خود را بی مريد و تنها ملاحظه مينمودند البتَّه بساحت قدس إلهی ميشتافتند و لا بدّ بشريعه قِدَم فائز ميگشتند * و حال هم اگر اهل بيان از تشبّث برؤسا خود را مقدَّس نمايند البتَّه در يوم اللّه از خمر معانی ربّانی و فيض سحاب رحمت رحمانی محروم نگردند * باسمم حجبات غليظه را بر دريد * و أصنام تقليد را بقوّت توحيد بشکنيد و بفضای رضوان قدس رحمن وارد شويد * نفس را از آلايش ما سوی اللّه مطهّر نمائيد و در موطن أمر کبری و مقرّ عصمت عظمی آسايش کنيد * بحجاب نفس خود را محتجب مسازيد چه که هر نفسيرا کامل خلق نمودم تا کمال صنعم مشهود آيد * پس در اين صورت هر نفسی بنفسه قابل ادراک جمال سبحان بوده و خواهد بود چه اگر قابل اين مقام نباشد تکليف از او ساقط * و در محضر حشر اکبر بين يدی اللّه اگر از نفسی سؤال شود که چرا بجمالم مؤمن نشده و از نفسم إعراض نموده و او متمسّک شود بجميع أهل عالم و معروض دارد که چون احدی إقبال ننمود و کلّ را معرض مشاهده نمودم لذا اقتدا بايشان نموده از جمال أبديّه دور ماندهام هر گز اين عذر مسموع نيايد و مقبول نگردد چه که ايمان هيچ نفسی بدون او معلّق نبوده و نخواهد بود * اين است از اسرار تنزيل که در کلّ کتب سماوی بلسان جليل قدرت نازل فرمودم و بقلم اقتدار ثبت نمودم * پس حال قدری تفکّر نمائيد تا ببصر ظاهر و باطن بلطافت حکمتيّه و جواهر آثار ملکوتيّه که در اين لوح منيعه ابديّه بخطاب محکمه مبرمه نازل فرمودم مشاهده نموده ادراک نمائيد و خود را از مقرّ قصوی و سدره منتهی و مکمن عزّ أبهی دور مگردانيد * آثار حق چون شمس بين آثار عباد او مشرق و لائح است و هيچ شأنی از شؤن او بدون او مشتبه نگردد * از مَشْرق علمش شموس علم و معانی مُشْرِق * و از رضوان مدادش نفحات رحمن مُرْسَلْ فَهَنِيئًا لِلْعَارِفِينَ *
Summary:
Please note that all contributions to Baha'i Writings Collaborative Translation Wiki may be edited, altered, or removed by other contributors. If you do not want your writing to be edited mercilessly, then do not submit it here.
You are also promising us that you wrote this yourself, or copied it from a public domain or similar free resource (see
Baha'i Writings Collaborative Translation Wiki:Copyrights
for details).
Do not submit copyrighted work without permission!
Cancel
Editing help
(opens in new window)
Navigation menu
Personal tools
Not logged in
Talk
Contributions
Create account
Log in
Namespaces
Page
Discussion
English
Views
Read
Edit
View history
More
Search
Navigation
Main page
Recent changes
Random page
Help about MediaWiki
Tools
What links here
Related changes
Special pages
Page information